هنوز گلولهها دیوارهای شهر را نقش داده بودند. از تفنگ و گلوله دشمن خبری نبود. ولی گرد و غبار از آنسوی مرز در آسمان شهر با مردم شهر درستیز بود.
درست روبروی مسجد جامع خرمشهر ایستاده بودم تا اینکه احساس کردم رزمندگان، جهانآرا و همرزمانش در کوچههای شهر در دوربینم ثبت شدهاند.
یادشان گرامی باد.